سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فلسفه جدید16

با کمی دقت متوجه شدم که دسترسی به درمان در زمان ما نیازمند پولهای کلان است که معمولا بیشتر اشخاص معمولی قادر به تامین آن نیستند. چند سالی هست که پوشش بیمه ائی نصفه نیمه فشار و بار هزینه ها را از دوش بیماران بر داشته است اما در عین حال واقعا هزینه ها کمر شکن است. حالا جملات اخیر را با دیدگاه خودم معنا میکنم. اولا هیچ اعتراضی به گرانی درمان ندارم و موضوع مقاله من در ارتباط با کل جهان است و در مرزهای ایران توقف ندارد بقول معروف این موضوع  یک مسئله عام و جهانی است حالا:معمولا انسان در حالت عادی بعد از چهل سالگی آهسته آهسته به درمان و دارو نیاز پیدا میکند. انسانهائی که قدرت تامین هزینه ها را ندارند ابتدا آهسته و بعدبسرعت دچار آسیب های کلی شده و میمیرند. باز ماندگان این اشخاص با آگاهی کامل از عدم توانائی متوفی تن به رضا  داده و چند قصه و داستان هم تعریف میکنند که پیش فلان دکتر رفتیم از بیمارستان بهمان استفاده کردیم و.... اما همه بما گفتند دیگر امیدی نیست و او رفت و مارا تنها گذاشت. و به این طریق احساس گناه و کوتاهی که در مورد بیمار خود (البته تحت تاثیر فرهنگ غلط درمان) ظاهرا داشته اند را جبران میکنند

بیماران متوسط با فرض همان مرض مدت بیشتری با مرگ دست بگریبان می مانند و پس از کلی خرج در آستانه افلاس و ورشکستگی تن به مرگ می سپارند

بیماران پولدار و متمکن با قبول مخارج و استفاده از بهترین دارو ها و روشهای درمانی سالهاوارث و مرگ را معطل میگذارند.

تعدادی از این بیماران مبادرت به سفرهای درمانی کرده و استفاده از فن وعلم سایر کشورها را هم امتحان میکنند. معمولا ارٍث خورها از اینهمه ریخت و پاش و خرید داروهای گران با ناراحتی و دلخوری یاد میکنند و برخی این بیماران پس از اعمال جراحی حتی تا بیست سال هم بصورت فلج و نیمه فلج زنده می مانند و کلی هم هزینه پرستار پرداخت میکنند

اطرافیان و فرزندان این گونه بیماران تنها با اتکا به وضع مالی بیمار داستانها از محبت و عشق خود به بیمارراتعریف میکنند و احتمالا علیرغم میل باطنی خودتدامه درمان بیمار خود را واجب و حتمی وحتی حق خود میدانند و ساعتها کنفرانس میدهند که ادرار بیمار را در کدام آزمایشگاه کشت داده اند و خونش را چگونه عوض کرده اند و هزاران صحبت تخصصی از فوت و فن درمان آقا جان یا مامان خانم تعریف میکنند و در پایان هم بمراتب انسانیت و نهایت محبت خود به بیمار داد سخن میدهند و از کسانی که گذاشته اند بیمارشان زودتر راحت شود انتقاد میکنند

حالا تصور بفرمائید که بیمار نه دانشمند بوده نه محقق و نه در تمام طول عمر خود خدمتی به جامعه کرده و مطمئن هستم بسیاری از ایشان حتی کتاب موش و گربه عبید زاکانی را یکبار نخوانده و دست هم به آن نزده اند . چند صباح بیشتر زنده ماندن ایشان چه باز دهی برای اجتماع و مردم و اقتصاد و علم دارد.(ازفرض عمر در دست دیگریست غافل نیستم اما...)یک نیمه آدم با ریخت و قیافه مردگان و یک زندگی انگلی،

 میدانید چرا؟ چون قانون درمان و ذات درمان میتواند یک بام و دوهوا باشد

علم پزشکی میگوید شما باندازه ثروتتان حق حیات دارید.

لذا هیچ بعید نیست که بازماندگان و جوانانِ هر سه نوع بیمار مورد مثال ما دست بهر کاری بزنند تا در پیری زود نمیرند!!! وبرای انواع بیماری های قابل تصور برای خودشان و خانواده اشان مواضع دفاعی آنهم از اسکناس درست میکنند !!!!!!!هیهات

.تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل و چه مصائبی که این بظاهر نیاز منطقی در جوامع بوجود آورده و خواهد آورد

در مقالات بعدی اگر عمری بود شیوه ائی پیشنهاد خواهد شد

اما شما چگونه می اندیشید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟