سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فلسفه جدید22

در مسیر انحراف علوم تا اندازه ائی توانستم انحراف در علم طب را با ذکر شواهدی نشان بدهم و توصیه کنم که بجای گسترش بی رویه علم پزشکی ِدرمان، به علم پزشکیِ بهداشت بپردازند و سعی کنند تا از حکمت و زیبائیِ موازین بهداشتی بشکلی استفاده کنند که بر عکس علم طبِ درمان، که باعث تفاوتهای وحشتناک طبقاتی شده ،بهداشت بصورت عام در دسترس همه قرار گیرد.نمی دانم آیا فرصت آنرا خواهم داشت که چند نمونه از زیبائی و فراگیری بهداشت را بنمایانم یا نه ؟اما سعی خودم را خواهم کرد.

یکی دیگر از علومی که به انحراف کشیده شده است علم دین است. با توجه به سایر نوشته هایم فعلا سر آن را ندارم تا این مقوله را باز گشایم. فقط مختصر بگویم که با علمی کردن مطالب دین بخصوص در مذهب شیعه روح خداپرستی در دین را خشکانده اند.اما نظر من مخالفت با علمی کردن و پژوهش و تحقیق علمی کردن توسط دانشمندان دینمدار و دین شناس نیست بلکه بر عکس از پیشرفت اندک علوم دینی و از انحراف عظیمی که در همین مقدار حرکت ایجاد شده گلایه مندم.

پایه و اساس اولیه انحراف در علوم دینی اسلام از ورود فلسفه یونان شکل گرفته و اینکه دانشمندان زیادی سعی کرده اند که فلسفه یونان را اسلامیزه کنند.

هر چه تحقیقات و تالیفات بزرگان علم فلسفه بیشتر شده انحراف در خط سیر اصلی دین هم افزایش پیدا کرده.

در هم آمیختگی اصول فلسفی یونانی با نصوص قرانی و روایات و احادیث و سایر علوم ملغمه ایی بوجود آورده که در حال حاضر متخصصین خبره هم درش گیر افتاده اند.

گسترش و اشتیاق به بررسی و تطبیق اصول فلسفه اسلامی با فلسفه یونان قدیم ،موجب رکود در پیشرفت علومِ خالص ِدینی شده و با مشغول کردن افکار و مغز دانشمندان درراه پیدا کردن پاسخ و بخصوص بایگانی کردن دستآوردها و انباشتگی کتاب ها و حاشیه ها و جزوات مقدار زیادی از استعدادهای درخشان دینی بصورت ایستا در آمده و در حالیکه جامعه ِایشان به تحرک و پژوهش و نیروی جوان و نگرش فعال و روزانه نیاز داشته ایشان اوقات گرانبهای خودرابمصرف یافتن پاسخ سئوالاتی بهدر داده اند که هیچ کمکی به دین ومردم زمان خودشان و مشتاقان بعدی نکرده اند.رسیدگی به فلسفه و انطباق آن با دین و توضیح مواضع دین بوسیله فلسفه بکلی انحراف است و طلاب علوم دینی و پژوهشگران ما باید به این نکته توجه نمایند که ایران باستان توان و دانائی استفاده و حتی ابداع همزمان اصول فلسفی بموازات فلسفه یونان را داشته ،اما بدلایلی بدنبال آن نرفتهو در هیچ یک از آثار باز مانده از تاریخ قبل از اسلام سعی ایرانیان برای آموزش فلسفه در یونان و یا ورود فلاسفه یونانی بایران را مشاهده نکردم. حالا مدافعین وجود فلسفه و بخصوص نظرشان مبنی بر نیاز اسلام به فلسفه، انهم فلسفه ریشه گرفته از فلسفه یونان، باید تحقیق کنند که چرا در زمانهای قبل از اسلام و حداقل پانصد سال بعد از هجرت، فلسفه یونان گسترش پیدا نکرد و بخصوص دقت نمایند که آیا مدخل فلسفه بدنیای اسلام از معبر مدیترانه و شامات بوده و یا از سرزمین ایران .و با تحلیل موقعیتهای تاریخی ،اجتماعی،سیاسی آن زمانها در سرزمینهای گفته شده به انگیزه ها و زمینه ها و عملکردها دقت بیشتری مبذول بدارند

در همین جا علیرغم اینکه نیازی هم نمی بینم اما متذکر میشوم که من با استفاده دینی از فلسفه یونان و همچنین با استفاده فلسفی یونانی از دین  مخالفم

انتقاد شدید در حد اعتراض و خشم دارم نسبت به طلاب علوم دینی که در گوشه های تاریک فلسفه یونانی بدنبال پاسخ سئوالاتی هستند که اصولا مطرح بودن آنها هیچ ارتباطی به جریان نورانی اسلام و قران ندارد

انشاالله در مقالات آینده مقداری از انحرافات فلسفه دینی یونانی را باز می نمایانم

تا یادم نرفته منظور روش فلسفه یونانی است نه دست آوردها و مسائل مربوط به شیخ اشراق و صدر المتالهین