سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فلسفه جدید23

ورود و نفوذ فلسفه یونان بدنیای اسلام چندان چیز عجیب و غیر منتظره ائی نیست من در مقالات قبلی در خواست کردم که محققین چگونگی ورود و دروازه ورود را شناسائی کنند.اما این از مسئولیت خودم نمی کاهد .اما فعلا ناگزیر بادامه این مطالب هستم .اگر عمری بود که میتوان در مورد چگونگی نفوذ فلسفه یونانی تحقیق کنم.

در ادامه مطلب بعرض میرسانم از آداب و رسوم غیر مسلمانها بسیاری وارد دنیای اسلام شده که در زیر نمونه هائی را ذکر میکنم

توضیح بدهم که این موارد را بد و یا خوب ارزیابی نمی کنم فقط می نمایانم.

چهارشنبه سوری،عید نوروز،سیزده بدر،سمنو پزان،سیاووش خوانی ،نذری ،مهرگان،مراسم قالی شویان مشهد اردهال از جلوه ها و مراسمی است که از ایران ساسانی و دین زرتشت وارد اسلام ایرانی شده و بقول معروف سعی شده که با این طرفند از دین اسلام یک مذهب بومی بسازند

مراسم نوحه خوانی و تعزیه مستقیما از فرهنگ مسیحی و یونانی وارد مذهب شیعه شده است.تعزیه شهدای کربلا نسخه دوم مراسم رستاخیز مسیح و مصلوب شدن اوست .

برای روشنتر شدن موضوع میگویم .صف سینه زنان و زنجیر زنان بیانگر صف شماس های کلیسا هستند که کمی تغییر یافته اند.

علامت ابتدا ویا انتهای دسته جات عزاداری همان صلیب است.بخصوص یک علامت در دستجات مرکز ایران استفاده میشود بنام طوق که دقیقا صلیب است.

در بعضی دستجات عزاداری پرچمهای بلند بشکل ستون حمل میشود که پارچه ائی  روی آن کشیده شده و بصورت یک استوانه پارچه ایی بچشم میخورد که اینهم همان صلیب هایی هست که توسط شماس ها حمل میشود فقط برای تحمیق مردم روی آنرا پوشانده اند

مراسم آزار بدنی و زخمی کردن هم بیانگر مصلوب شدن حضرت عیسی(ع)است که در قدیم بعضی از مسیحیان متعصب با رنجور کردن خود و حتی گذاشتن تاجی از خار بر سر خود مصائب مسیح را نمایش میدادندو سعی داشتند که با عینی نمودن مصائب حضرت عیسی(ع) مردم را بیشتر تحت تاثیر قرار دهند

حکم اسلام نه تنها مخالف اینگونه موارد و آسیب و گزند رساندن است بلکه جرائم سنگینی نیز برای مرتکبین وضع کرده .حکم اینست که اگر شخصی بصورت خود سیلی بزند و جای آن ضربت بر صورتش بماند باید چند مثقال نقره کفاره بدهد

بعلاوه در سرزمین  تولد اسلام چه قبل و چه بعد از اسلام هرگز مراسمی بصورتیکه در ایران بر پا میشود سابقه نداشته وهیچ یک از امامان و اولیا در عزا و ماتم پدر و جد و سایر در گذشتگان خود چنین رفتارهایی نداشته اند

در داستانها و روایات مانده از عاشورا تمام مطالب بیانگر متانت و بردباری و بویژه صلابت ویژه وخاص اهل بیت است که بسیار زیبا و تاثیر گذار است.

ساختن گنبد و بارگاه بر مزار بزرگان یک روش و آئین بودائی و برهمنی است .در زمانهای قدیم در اروپا استخوان وخاکستر پدران توسط فرزندانشان در کوچهای قبیله ائی جابجا میشد و هیچ گور و نشانه ائی وجود نداشت.در دین زرتشتی مردگان خود را بر سر کوهی خارج از شهر میگذاشتند تا خوراک لاشخورها و حیوانات شود و در عربستان هم اصولا بزرگداشت اموات معنا نداشت و ندارد.اما در مصر برای فراعنه و بزرگان خودشان گورهای با شکوه و ماندگار بنا میکردند و در حال حاضر اهرام مصر یکی از نشانه های باقیمانده از فرهنگ قدیم مصر است .همچنین بعید بنظر میرسد که در مصر برای مردم عادی گورستان ویا مراسمی بر پا میشده.اما در مذهب بودائی مردگان را می سوزانند و خاکستر ایشان را به آب و یا بباد میدهند اما برای مجسمه  خدایان خود بنا های زرنگار عظیم و باشکوهی میسازند.بکار بردن طلا و زرورق طلائی و استفاده از رنگ طلائی در فرهنگ بودائی بخصوص در تایلند و برمه نشانه بسیار قوی از ایمان و بزرگداشت دین ومذهبشان است.

با توجه باینکه در سرزمین های مسلمان نشین عربی و افریقائی از مقابر زرنگار و زالام و زیمبوهائی از این قبیل استفاده نداشته و همچنین وجودنشانه های واضح در دینهای هندی و زرد پوستی از رنگ طلا بچشم میخورد،بنظر میرسد که ایرانیان نیز برای بزرگداشت و عظمت  اموات بزرگان و اولیا خود ساختن اینگونه کاخ ها و قصرها را انتخاب کرده اند.

ضمنا بزرگداشت هیچ مرده و در گذشته ائی مستقیما در قران توصیه نشده و هر چه مطلب و روایت در این مورد وجود دارد کاملا ایرانی است.

مطلب آخر اینکه امامان شیعه از تظاهر و اشرافیت بیزار بوده وهر گز در زمان حیات خود  مالک چنین قصور و کاخهایی نبوده و حتی وارد اینگونه ساختمانها هم نمی شدند.

پوشیدن لباس سیاه که از نظر اولیا دین طبق مفاد روایات کراهت شدید دارد در مراسم عزاداری.یک بدعت بد و حزن آور است که بنظر میرسد از زمان ابومسلم خراسانی بجا مانده و مربوط به مسائل آن روزگار است .ایرانیان باستان در مراسم پرسه(عزا)از لباس سفید استفاده میکردند و اعراب هم نه حوصله و نه وقت عزاداری داشتند.

و اصولا استفاده از لباس مشکی در گرمای عربستان تقریبا غیرممکن و دشوار بوده است.

شب سوم و شب هفت و چهلم و غیره نیز ریشه در آداب و منازل صوفیه دارد که خود صوفیگری به هندوستان و مرتاضها و این قبیل مسائل میرسد

پس ورود یک موضوع عظیم و ظاهرا عقلائی مثل فلسفه بدنیای اسلام و ادامه آن چندان غیر منتظره و عجیب نبوده و نیست