سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح زمان1

دلم میخواهد راجع به روح زمان مطالبی را بنویسم.اما برای نزدیک شدن به مطلب شاید نیاز به مقدمه ائی نسبتا طولانی باشد که از همین موضوع ناراحتم.

اگر دوست دارید مقدمه را بخوانید

در گفتگوهای فراوانی می شنویم که مردم قرن هفدهم و یا آدمهای قرون وسطا و مردم قدیم و امثالهم

این یک موضوع تعریفی و ظاهری نیست زیرا در یک برهه از زمان روح و افکار و عقاید مردم یک سرزمین تابع یک کلیت میشود.لازم است اولا برهه تاریخ را بگویم منظورم قرن میلادی و مسیحی و فلان نیست بلکه یک دوره زمانی که اندازه اش و دلایل مدتش مشخص نیست فقط وقتی تمام میشود فرضا میتوان با کمی گذشت گفت دوره فلان .

همچنین مرزهای سرزمین مورد نظر من تابع نقشه های جغرافیائی  نیست. ممکن است سرزمینهای متعددی مثلا در یک کشور قابل شناسائی باشند و یا چند کشور که دارای حکومتهای متفاوت و حتی متخاصم هستند بعنوان یک سرزمین در نظر گرفته شود.

حکومتهای کشورها و سر دمداران سیاسی و مذهبی ،اقتصادی،علمی و از این قبیل علیرغم اینکه خود زاده این روح زمانی و کاملا تحت تسلط آن می باشند ولی معمولا با روح زمان خود مشکل دارند. شاید شاعران تنها موجوداتی باشند که میتوانند در مناطق تحت نفوذ ارواح مختلف زمان قرار گیرند.مثلا باور من اینست که حافظ مسافرتها و یا حتی زندگیهای زیادی را تحت نفوذ روح زمان ما انجام داده است. و یا حمید سبزواری که یک شاعر معاصر است تحت نفوذ روح زمان حال نیست و شاید تحت سیطره روح سه چهار هزار سال پیش است . همینطور میتوان گفت که مثنوی مولوی در چندین روح زمان شناور است.

دانشمندان علومهای تجربی که بیشترین در گیری را با روح زمان دارند به این دلیل به این مشکل مبتلا شده اند که هر علم و تجربه ائی قسمتی از وجود ما را سنگی میکند . هر چه قسمت سیال وجود ما کوچکتر شود بهمان میزان از انعطاف پذیری ما کاسته میشود

                                   ادامه دارد


فلسفه جدید24

من نمی دانم!!!

در داستانهای متالوژی یونانی سازمان گسترده ائی از خدایان وجود دارند که البته در ادیان شرقی هم نمونه هائی از این مظاهر خیر و شر و مسئولین نیمه خدای باد و باران و آب و خورشید فراوان وجود دارند. شباهتهای زیادِموجود بین ادیان باستانی این احتمال را به ذهن می آورد که ،خاستگاه و مظهر ادیان باستانی میتواندیک قوم ویا یک فرهنگ واحد باشد. شباهتهای انکار ناپذیری بین بودا و زرتشت و سایر الهه ها و نیمه خدایان ایرانی هندی و یونانی مشاهده میشود.متاسفانه اطلس گسترش ادیان و بموازات آن زبانها در دسترس نیست تا مشخص شود کدامیک از فرهنگها از فرهنگ دیگر الگوی دینی و اعتقادی گرفته است. بنظر من باورهای دینی اقوام باستانی همراه با گسترش عوامل انسانی گسترش یافته و در طول قرون به اقتضای سرزمین و سایر وقایع تاثیر گذار تعییراتی را قبول کرده و در نهایت با اختلافات ظاهری به حیات خود ادامه داده اند.

شاید مهاجرتهای اجباری و امراض همه گیر و سایر مصائب طبیعی و جنگ ،هم در رنگارنگی اعتقادی و دینی مردم تاثیر داشته است. برای نزدیکی  تفکر خواننده یک اتفاق عجیب و جالب دوران معاصر را بیان میکنم و توصیه میکنم که این داستان را در مورد ادیان و گسترش این ادیان و قبول تفاوتها  قابل تصور دانسته و بقول معروف منات قرار دهند

در یک مقاله در سال 84 و یا در یک سایت خواندم که زبان انگلیسی در هند و افریقا و جزایر اقیانوسها بقدری متفاوت گفته میشود که یک  هندی انگلیسی  زبان قادر به فهمیدن گویش زبان یک افریقائی  انگلیسی زبان نیست. این داستان سادگی عجیب و قابل تاملی دارد .کمی میتوان در باره آن اندیشید و زیاد میتوان در باره آن تحقیق کرد.

حال اگر یک زبان استعماری(انگلیسی) که کمتر از سیصد سال از سلطه اش بر جهان گذشته توانسته تا این درجه تغییر کند چرا یک مذهب نتواند این رویه را داشته باشد؟پس میتوانیم تصور کنیم که ادیان قدیمی تر در دنیای باستان توانسته باشند به شاخه های متعددی تقسیم شده وشاخه ها همچنان جوهره و اصل خود را (با پوشش های مختلفی )حفظ کنند، البته احتمال بالائی دارد که این اتفاق افتاده باشد وادیان سرزمینهای گوناگون درحالیکه واقعا از یک ریشه واحد هستند جلوه های متفاوتی را بنمایش بگذارند

این گسترش که سعی کردم بنویسم دارای رد پائی واضح در کلیه ادیان موجود جهان است. در بررسی موضوع از دین یهودی ذکری بمیان نمی آورم . (دین یهود یکی از اصلی ترین واحدهای مذهبی بوده که به شعبات زیادی تقسیم شده)

یکی از شعبات دین یهود دین مسیحی امروزی است .البته خود حضرت مریم دارای دین یهودی و اقوام او نیز از بزرگان این دین  بوده اند

اما یهودیان پس ازمشارکت در مصلوب کردن عیسی موفق شدند تعالیم و اصول دین حضرت عیسی را تخریب کرده و بر اساس باورهای خود آنرا مجددا تنظیم کنند و در بسیاری از زمینه ها نیز موفق شدند. اما دین عیسی در مهاجرت به اروپا دچار بیشترین تغییرات و آسیبها شد.

برای بررسی بهتر این تاثیرات ناگزیرم به وضعیت مذهبی اروپا قبل از مسیحیت در مقاله اینده بپردازم


فلسفه جدید23

ورود و نفوذ فلسفه یونان بدنیای اسلام چندان چیز عجیب و غیر منتظره ائی نیست من در مقالات قبلی در خواست کردم که محققین چگونگی ورود و دروازه ورود را شناسائی کنند.اما این از مسئولیت خودم نمی کاهد .اما فعلا ناگزیر بادامه این مطالب هستم .اگر عمری بود که میتوان در مورد چگونگی نفوذ فلسفه یونانی تحقیق کنم.

در ادامه مطلب بعرض میرسانم از آداب و رسوم غیر مسلمانها بسیاری وارد دنیای اسلام شده که در زیر نمونه هائی را ذکر میکنم

توضیح بدهم که این موارد را بد و یا خوب ارزیابی نمی کنم فقط می نمایانم.

چهارشنبه سوری،عید نوروز،سیزده بدر،سمنو پزان،سیاووش خوانی ،نذری ،مهرگان،مراسم قالی شویان مشهد اردهال از جلوه ها و مراسمی است که از ایران ساسانی و دین زرتشت وارد اسلام ایرانی شده و بقول معروف سعی شده که با این طرفند از دین اسلام یک مذهب بومی بسازند

مراسم نوحه خوانی و تعزیه مستقیما از فرهنگ مسیحی و یونانی وارد مذهب شیعه شده است.تعزیه شهدای کربلا نسخه دوم مراسم رستاخیز مسیح و مصلوب شدن اوست .

برای روشنتر شدن موضوع میگویم .صف سینه زنان و زنجیر زنان بیانگر صف شماس های کلیسا هستند که کمی تغییر یافته اند.

علامت ابتدا ویا انتهای دسته جات عزاداری همان صلیب است.بخصوص یک علامت در دستجات مرکز ایران استفاده میشود بنام طوق که دقیقا صلیب است.

در بعضی دستجات عزاداری پرچمهای بلند بشکل ستون حمل میشود که پارچه ائی  روی آن کشیده شده و بصورت یک استوانه پارچه ایی بچشم میخورد که اینهم همان صلیب هایی هست که توسط شماس ها حمل میشود فقط برای تحمیق مردم روی آنرا پوشانده اند

مراسم آزار بدنی و زخمی کردن هم بیانگر مصلوب شدن حضرت عیسی(ع)است که در قدیم بعضی از مسیحیان متعصب با رنجور کردن خود و حتی گذاشتن تاجی از خار بر سر خود مصائب مسیح را نمایش میدادندو سعی داشتند که با عینی نمودن مصائب حضرت عیسی(ع) مردم را بیشتر تحت تاثیر قرار دهند

حکم اسلام نه تنها مخالف اینگونه موارد و آسیب و گزند رساندن است بلکه جرائم سنگینی نیز برای مرتکبین وضع کرده .حکم اینست که اگر شخصی بصورت خود سیلی بزند و جای آن ضربت بر صورتش بماند باید چند مثقال نقره کفاره بدهد

بعلاوه در سرزمین  تولد اسلام چه قبل و چه بعد از اسلام هرگز مراسمی بصورتیکه در ایران بر پا میشود سابقه نداشته وهیچ یک از امامان و اولیا در عزا و ماتم پدر و جد و سایر در گذشتگان خود چنین رفتارهایی نداشته اند

در داستانها و روایات مانده از عاشورا تمام مطالب بیانگر متانت و بردباری و بویژه صلابت ویژه وخاص اهل بیت است که بسیار زیبا و تاثیر گذار است.

ساختن گنبد و بارگاه بر مزار بزرگان یک روش و آئین بودائی و برهمنی است .در زمانهای قدیم در اروپا استخوان وخاکستر پدران توسط فرزندانشان در کوچهای قبیله ائی جابجا میشد و هیچ گور و نشانه ائی وجود نداشت.در دین زرتشتی مردگان خود را بر سر کوهی خارج از شهر میگذاشتند تا خوراک لاشخورها و حیوانات شود و در عربستان هم اصولا بزرگداشت اموات معنا نداشت و ندارد.اما در مصر برای فراعنه و بزرگان خودشان گورهای با شکوه و ماندگار بنا میکردند و در حال حاضر اهرام مصر یکی از نشانه های باقیمانده از فرهنگ قدیم مصر است .همچنین بعید بنظر میرسد که در مصر برای مردم عادی گورستان ویا مراسمی بر پا میشده.اما در مذهب بودائی مردگان را می سوزانند و خاکستر ایشان را به آب و یا بباد میدهند اما برای مجسمه  خدایان خود بنا های زرنگار عظیم و باشکوهی میسازند.بکار بردن طلا و زرورق طلائی و استفاده از رنگ طلائی در فرهنگ بودائی بخصوص در تایلند و برمه نشانه بسیار قوی از ایمان و بزرگداشت دین ومذهبشان است.

با توجه باینکه در سرزمین های مسلمان نشین عربی و افریقائی از مقابر زرنگار و زالام و زیمبوهائی از این قبیل استفاده نداشته و همچنین وجودنشانه های واضح در دینهای هندی و زرد پوستی از رنگ طلا بچشم میخورد،بنظر میرسد که ایرانیان نیز برای بزرگداشت و عظمت  اموات بزرگان و اولیا خود ساختن اینگونه کاخ ها و قصرها را انتخاب کرده اند.

ضمنا بزرگداشت هیچ مرده و در گذشته ائی مستقیما در قران توصیه نشده و هر چه مطلب و روایت در این مورد وجود دارد کاملا ایرانی است.

مطلب آخر اینکه امامان شیعه از تظاهر و اشرافیت بیزار بوده وهر گز در زمان حیات خود  مالک چنین قصور و کاخهایی نبوده و حتی وارد اینگونه ساختمانها هم نمی شدند.

پوشیدن لباس سیاه که از نظر اولیا دین طبق مفاد روایات کراهت شدید دارد در مراسم عزاداری.یک بدعت بد و حزن آور است که بنظر میرسد از زمان ابومسلم خراسانی بجا مانده و مربوط به مسائل آن روزگار است .ایرانیان باستان در مراسم پرسه(عزا)از لباس سفید استفاده میکردند و اعراب هم نه حوصله و نه وقت عزاداری داشتند.

و اصولا استفاده از لباس مشکی در گرمای عربستان تقریبا غیرممکن و دشوار بوده است.

شب سوم و شب هفت و چهلم و غیره نیز ریشه در آداب و منازل صوفیه دارد که خود صوفیگری به هندوستان و مرتاضها و این قبیل مسائل میرسد

پس ورود یک موضوع عظیم و ظاهرا عقلائی مثل فلسفه بدنیای اسلام و ادامه آن چندان غیر منتظره و عجیب نبوده و نیست

 


فلسفه جدید22

در مسیر انحراف علوم تا اندازه ائی توانستم انحراف در علم طب را با ذکر شواهدی نشان بدهم و توصیه کنم که بجای گسترش بی رویه علم پزشکی ِدرمان، به علم پزشکیِ بهداشت بپردازند و سعی کنند تا از حکمت و زیبائیِ موازین بهداشتی بشکلی استفاده کنند که بر عکس علم طبِ درمان، که باعث تفاوتهای وحشتناک طبقاتی شده ،بهداشت بصورت عام در دسترس همه قرار گیرد.نمی دانم آیا فرصت آنرا خواهم داشت که چند نمونه از زیبائی و فراگیری بهداشت را بنمایانم یا نه ؟اما سعی خودم را خواهم کرد.

یکی دیگر از علومی که به انحراف کشیده شده است علم دین است. با توجه به سایر نوشته هایم فعلا سر آن را ندارم تا این مقوله را باز گشایم. فقط مختصر بگویم که با علمی کردن مطالب دین بخصوص در مذهب شیعه روح خداپرستی در دین را خشکانده اند.اما نظر من مخالفت با علمی کردن و پژوهش و تحقیق علمی کردن توسط دانشمندان دینمدار و دین شناس نیست بلکه بر عکس از پیشرفت اندک علوم دینی و از انحراف عظیمی که در همین مقدار حرکت ایجاد شده گلایه مندم.

پایه و اساس اولیه انحراف در علوم دینی اسلام از ورود فلسفه یونان شکل گرفته و اینکه دانشمندان زیادی سعی کرده اند که فلسفه یونان را اسلامیزه کنند.

هر چه تحقیقات و تالیفات بزرگان علم فلسفه بیشتر شده انحراف در خط سیر اصلی دین هم افزایش پیدا کرده.

در هم آمیختگی اصول فلسفی یونانی با نصوص قرانی و روایات و احادیث و سایر علوم ملغمه ایی بوجود آورده که در حال حاضر متخصصین خبره هم درش گیر افتاده اند.

گسترش و اشتیاق به بررسی و تطبیق اصول فلسفه اسلامی با فلسفه یونان قدیم ،موجب رکود در پیشرفت علومِ خالص ِدینی شده و با مشغول کردن افکار و مغز دانشمندان درراه پیدا کردن پاسخ و بخصوص بایگانی کردن دستآوردها و انباشتگی کتاب ها و حاشیه ها و جزوات مقدار زیادی از استعدادهای درخشان دینی بصورت ایستا در آمده و در حالیکه جامعه ِایشان به تحرک و پژوهش و نیروی جوان و نگرش فعال و روزانه نیاز داشته ایشان اوقات گرانبهای خودرابمصرف یافتن پاسخ سئوالاتی بهدر داده اند که هیچ کمکی به دین ومردم زمان خودشان و مشتاقان بعدی نکرده اند.رسیدگی به فلسفه و انطباق آن با دین و توضیح مواضع دین بوسیله فلسفه بکلی انحراف است و طلاب علوم دینی و پژوهشگران ما باید به این نکته توجه نمایند که ایران باستان توان و دانائی استفاده و حتی ابداع همزمان اصول فلسفی بموازات فلسفه یونان را داشته ،اما بدلایلی بدنبال آن نرفتهو در هیچ یک از آثار باز مانده از تاریخ قبل از اسلام سعی ایرانیان برای آموزش فلسفه در یونان و یا ورود فلاسفه یونانی بایران را مشاهده نکردم. حالا مدافعین وجود فلسفه و بخصوص نظرشان مبنی بر نیاز اسلام به فلسفه، انهم فلسفه ریشه گرفته از فلسفه یونان، باید تحقیق کنند که چرا در زمانهای قبل از اسلام و حداقل پانصد سال بعد از هجرت، فلسفه یونان گسترش پیدا نکرد و بخصوص دقت نمایند که آیا مدخل فلسفه بدنیای اسلام از معبر مدیترانه و شامات بوده و یا از سرزمین ایران .و با تحلیل موقعیتهای تاریخی ،اجتماعی،سیاسی آن زمانها در سرزمینهای گفته شده به انگیزه ها و زمینه ها و عملکردها دقت بیشتری مبذول بدارند

در همین جا علیرغم اینکه نیازی هم نمی بینم اما متذکر میشوم که من با استفاده دینی از فلسفه یونان و همچنین با استفاده فلسفی یونانی از دین  مخالفم

انتقاد شدید در حد اعتراض و خشم دارم نسبت به طلاب علوم دینی که در گوشه های تاریک فلسفه یونانی بدنبال پاسخ سئوالاتی هستند که اصولا مطرح بودن آنها هیچ ارتباطی به جریان نورانی اسلام و قران ندارد

انشاالله در مقالات آینده مقداری از انحرافات فلسفه دینی یونانی را باز می نمایانم

تا یادم نرفته منظور روش فلسفه یونانی است نه دست آوردها و مسائل مربوط به شیخ اشراق و صدر المتالهین

 


فلسفه جدید21

امروز یکشنبه 17 مهر ماه هزار و سیصد و هشتاد و پنج است.در یکی از کانالهای تلویزیون مصاحبه ائی با اقای محمد صالح اعلا توسط اقای رسید پور انجام شد. مدت بسیار کمی از مصاحبه را شنیدم آقای رشید پور از آقای صالح اعلا پرسید یک معتاد که توسط سازمان بهزیستی ترک اعتیاد شده و به جامعه برگشته ممکن است بخاطر سابقه اش مورد پذیرش اجتماع و خانواده اش واقع نشود و احتمال دارد کاراو مجددا به بهزیستی برسد اما اینبار بعنوان دیوانه . نظر شما چیست

آقای صالح اعلا پاسخ نیکوئی دادند ،اولا اشاره کردند که پاسخ در سئوال مستتر است و بعد گفتندجامعه باید ایثار داشته باشد و در این مورد توقع از دولت نمی تواند کار ساز باشد و مثالی هم در مورد یک بازیگر تئاتر بیان کردند که وقتی باو میگفتند چرا خوب بازی نمی کند او میگفته دولت امکانات بدهد بازی ما هم خوب میشود

این مصاحبه از شگون نیکو در زمانی از تلویزیون پخش شد که منهم در این شبهای ماه مبارک رمضان مشغول نوشتن این مقالات هستم و فعلا در قسمت اعتیاد هستم که این همزمانی را نیکو می شمارم .اما برگردیم سر اصل موضوع

هیچگاه دولتها بخصوص آنهائی که تکیه گاههای قوی مثل اعتقادات عامه مردم را دارند خود را درگیر مسائل زیاد دقیق و حساس اجتماعی نمی کنند.

حکومت ما که تا صد سال دیگر اطمینان دارد اعتقادات مذهبی ایرانیان بخصوص جوانان داش مسلک و کم سواد و  …..خارج از هر بررسی و باز نگری با حرارت وجود دارد نیازی ندارد که بصورت جدی خود را درگیر کند ضمن اینکه  در اصل اشاعه مواد مخدر دلخواه خود حکومتهاست و بقیه اش و از جمله برنامه های تلویزیونی نوعی شو تلویزیونی و خالی بندی عمومی است

بد نیست در این زمینه اشاره ائی هم به داستان یکی از سریالهای آبگوشتی تلویزیون (زیر زمین )داشته باشم . یکی از شخصیتهای جالب سریال یک آدم گردن کلفت معتاد است که سابقه زیر بازارچه هم دارد و …..

کم کم چهره و رفتار معتادان در تلویزیون بقدری عادی خواهد شد که قبح مسئله بریزد و دولت کمتر مجبور به ظاهر سازی و….بشود

مطلب خاصی هم بگویم یواش یواش آدمهایی در جامعه سر در آورده اند که با آدرس و نشانی ومدرک ثابت میکنند که ساقی مقامات کشوری بخصوص آقای یادگار بوده اند

این قسمت از مقالات کمی انعکاس  جامعه در تلویزیون و شایعات بود


فلسفه جدید20

استفاده و یا سوءاستفاده از هرگونه مواد طبیعی و شیمیائی ریشه در علم پزشکی دارد و علم پزشکی قدیم و جدید هم در نظریه من تفاوت نمی کند. استفاده از مواد الکائیدی و هورمونی و شیمیائی و حشیش و انواع مواد مخدر طبیعی مصنوعی سوقات علم پزشکی به بشریت است.

شاید انگیزه اولیه کاشف مواد و توصیه مصرف آن بعد ازموضوع  نان ونام، برای پزشکان متخصص، درمان بیماران و نیازمندان بوده و شاید هم اولین مکتشف، خودش هرگز راضی به گسترش و همه گیر شدن مواد مکتشفه نبوده اما این واضح و روشن است که علم ویافته هایش نمی تواند حصار و قفس را تحمل کند و چون طبیعتا  منتشر میشود لذا انتشار هرنوعی از علم پزشکی ،آنهم با اینهمه پیشینه اجتماعی و دینی و….چیز دور از قاعده ائی نخواهد بود.

با این توضیحات که شاید در مقالات آینده باز هم به آن مراجعت خواهد شد میرویم سر موضوع تعدیل جمعیت با استفاده از علم پزشکی

استفاده از انواع مواد مخدر سالهاست که در بین جوامع بشری شایع است. من نمی توانم قضاوت داشته باشم که این کار خوب است و یا خوب نیست !اما واقعیت اینست که این وضعیت وجود دارد و هر روز هم طیفهای مختلف و متفاوت اجتماعی مبادرت به استفاده از انواع مواد می نمایند.

بدون تعارف حکومتها ضمن رضایت کامل از روند منهدم کننده مصرف مواد مخدر شاید جهت ایجاد یک تعادل مجازی در روح و روان جامعه در تبلیغات و پاره ائی از اقدامات بصورت کاملا جدی با مصرف مواد مخدر برخورد منفی داشته و حتی تعدادی از مرتکبین و فروشندگان و دست اندر کاران تجارت مواد را اعدام کرده و یا به حبسهای طولانی محکوم مینمایند

من با ادای احترام کامل نسبت به خانواده های معزز شهدای نیروهای انتظامی که در میدان مبارزه با قاچاقچیان جان باختند اعلام میکنم .تمام این اقدامات سطحی و بیخود و غیر قابل تداوم است. ردّ موضوع از نظر این نیست که مثلا بالا دستی ها فلان هستند و بهمان هستند و فلان..... (که هستند)اما جایگاه آن بحث در این مقاله نیست.

 هر گونه مبارزه ائی با کشتار مواد مخدر به این دلیل بی جا و بی ثمر است که میدان مبارزه را همه اشتباه گرفته اند. این عدم انتخاب میدان مبارزه واقعی، از طرف حکومتها عمدی و جزو اهداف استرتژیک آنهاست

اولا باید بدانیم که هزینه نابود کردن یک انسان اگر از طریق جنگ باشد بیش از هفتصد دلار است در حالیکه هزینه انهدام یک معتاد کمی بیش از هشتاد دلار است .

بعلاوه در زمان جنگ هزینه های روحی روانی که حکومتها باید بپردازند آنقدر گزاف است که گاهی بنابودی نظام حاکم منجر میشود

اما با تبلیغات و هیاهوئی که در باره مصرف مواد مخدر توسط حکومتها ایجاد شده نه تنها مردن یک شخص معتاد جرم جامعه و جنایت حکومت بحساب نمی آید، بلکه ابزار های باور نکردنی در اختیار حکام قرار میدهد که به بهانه مبارزه با مواد، سیاستها و نظرات خود را در جامعه بجریان بیاندازند

یکی از عمده ترین مزایای افراد معتاد برای حکومتها اینست که دیگر نیازی به ایجاد ظرفیت اجتماعی وشغل برای معتادان در هیچ جای دنیا احساس نمی شود و این سیه روزان فقط در آمار معتادان منظور شده اند که چون تمام کشورهای دنیا دست بگریبان این فاجعه (از نظر مردم) هستند دیگر کسی اهمیتی هم در سطح جهانی برای این آمار قائل نیست.

تعدیل جامعه از طریق جنگ به نابودی راهها و صنایع و اقتصاد زیر بنائی و.... می انجامد اما تعدیل از راه مواد مخدر تنها شاید انسانهایی را منهدم میکند که اگر آنتی بیوتیک نبود در سن یک یا دو سالگی مرده بودند.

اگر تعدیل مطمئن افراد، از طریق مواد مخدر نباشد .شاید در عرض بیست سال مردم دنیاهمدیگر را بخورند و یا ناگزیر جنگهای بزرگی بوجود بیاید که باز سازی وتامین خسارات آن از عهده هیچ حکومتی برنیاید

ادامه در مقاله بعد


فلسفه جدید19

سه گزینه در این مرحله مطرح است -----------------------

یعنی در مقابل معضل اضافه تولید آدم در پروسه های در آمد زائی سرمایه داران، سه گزینه پیش روی حکومتها وجود دارد و توضیح واضحات هم اینست که در این سه مورد کلیه دولتهای کریمه اعم از انگلیس و نیکاراگوئه و ایران و کره هاواسرائیل وساحل عاج وامریکا دقیقا همه دولتهای دنیا بدون استثنا باهم دیگرهمنظر و همراه بوده ودر مقابل مردم دنیا صف کشیده اند. تردید نکنید،در راس حکومتها عناوینی قرار دارند که مطلقا در این زمینه نمی توانند هیچگونه واکنش دیگری نشان دهند . شاید هم بتوان گفت که مشکل و معضل آنقدر جدی و بزرگ است که سران ممالک دنیا صرفنظر از عقاید و خط مشی های فلان و بهمان، بایستی ناگزیر یکی از این سه گزینه را انتخاب کنند.----------------------------

البته در چین گزینه جهارمی را انتخاب کردند که اینروزها در حال شکست خوردن کامل و قطعی قرار دارد

حالا سه گزینه---------------------------------

افراد جوان در جنگها ی داخلی و خارجی نابود شوند و حکومتی موفقتر است که قبل از جوجه گزاری جوانان را بهر دلیل وارد جنگ کرده و بدیار باقی اعزام نماید----------------------------------

افراد جوان را در مشاغل و رشته های مورد نیاز سازماندهی کرده وضمن کار اموزشهای لازم جهت خود داری از بچه دارشدن را بایشان بیاموزد

افراد جوان را از طریق روشهای پزشکی  منهدم نماید

را حل اول-----------------------------------------

مزایا: انتقام گرفتن از کشورهای دیگر و در مورد جنگهای داخلی انتقام گرفتن از حریف و دستیابی به حکومت و در مورد جنگهای مذهبی که بیشترین تلفات و انهدام را بدنبال دارد تبلیغ دین و تامین بهشت در آخرت و بیمه کامل پس از مرگ و ارائه تضمین که حتما شما جوانان در آغوش خدا استراحت خواهید کرد--------------------

اجرای مراسم بوق و کرناوبزرگداشتها ومرده خوریهای حکومتها از این راه

مضرات:در حال حاضر تعدیل جمعیت از راه جنگ حتی با بکار گرفتن انگیزه مذهبی بسیار گران تمام میشود  و مبلعی حدود هفتصد دلار برای هر لاشه هزینه می اندازد که گران بوده و هیچ حکومتی حتی با انگیزه مذهبی قادر به ادامه دادن به این گزینه نخواهد بود--------------------------

راه حل دوم: -----------------------------------

مزایا : رشد جامعه از طریق گسترش و توسعه همه جانبه فرهنگی واقتصادی تا رسیدن جامعه به رفاه نسبی

مضرات:--------------------------

جامعه که به رفاه رسید و مشکلات اولیه و بدوی مثل نان و مسکن و کمی آزادی، پیدا شد مردم سریعا میروند بدنبال تولید مثل و آنقدر بکارشان ادامه میدهند که عملا حکومتها ناگزیر از اتخاذ سیاستهائی میشوند تا بعد از این مرحله دیگر فقط دو گزینه از سه گزینه باقی بماند-------------------------

مشکلات راه حل دوم : در صورتیکه دولتها از ارائه بی قید و شرط رفاه صرفنظر کنند  جامعه توسعه یافته متقبلا وبا دقت نسبت به تعویض حکام خود اقدام میکند و لذا گزینه رفاه نسبی یک شمشیر دو دم میشود که از یک طرف  مردم را بطرف اسرافکاری و نتیجتا بسوی سایر گزینه ها سوق میدهد و از طرفی دولتمردان را میترساند

گزینه سوم

توضیحات:-----------        استفاده ازروشهای انهدام پزشکی

 

 


فلسفه جدید18

برای اینکه شما را با بیماری (درمان) بیشتر آشنا کنم یک چرخه بیست ساله را بتصویر میکشم

یک مادر در اولین سال و دومین سالازدواج و یا بالاخره  برای اولین بار حامله میشود .من طراز مخارج را برای یک خانواده کاملا متوسط در نظر گرفته ام

طی نه ماه حامله گی حداقل چهار مرتبه مراجعه به پزشک که در صورت سالم بودن مادر کلیه مخارج ویزیت و رادیو گرافی و سونو گرافی در وضعیت فعلی یکصد و پنجاه هزار تومان

مخارج دارو های مکمل و برخی داروها پنجاه هزار تومان

مخارج سیسمونی حدود یک میلیون تومان

مخارج زایمان ساده(بدون سزارین) در یک بیمارستان معمولی  و معدلش با مخارج یک بیمارستان دولتی حدود چهارصد هزار تومان

سایر هزینه های بیمارستانی و ایاب و ذهاب و یکصد هزار تومان

هزینه پمپرز و نوار بهداشتی و مخارج اولیه نوزاد و مادرش چهل هزار تومان

هزینه شیر خشک و یا مکمل های غذائی طی دوسال اول یک میلیون دویست هزار تومان

هزینه خرید اسباب بازی ها تا سن دبستان سیصد هزار تومان

هزینه پوشاک دویست و پنجاه هزار تومان

ویزیت دکتر و محاسبه داروها طی شش سال نهصد هزار تومان

هزینه دوره ابتدائی سه میلیون تومان

هزینه دوره راهنمائی با احتساب کلاسهای تقویتی و ورزشی و تفریحی پنج میلیون تومان

هزینه دبیرستان  تا قبل از دانشگاه شش میلیون تومان

هزینه تفریحات (موتور سیکلت /دوچرخه/ماشین/کامپیوتر/موبایل) از سن پانزده سالگی هفت میلیون تومان

هزینه دانشگاه (معدل دولتی و آزاد)برای دوره کارشناسی ده میلیون تومان

چون ماشین حساب ندارم و غرضم واقعا محاسبه دقیق نیست اما اگر من دوبرابرهم مخارج را اعلام کرده باشم شما نصف و یا حتی یکسومش را برای یک نفر بصورت عام در نظر بگیرید

تا اینجای کار که بیشتر بار مخارج روی شانه های پدر و مادر است که برای فرزند عزیزشان با خوشحالی انجام میدهند پاره ائی امکانات هم توسط دولت بصورت عمومی وجود دارد که هزینه های هم دولت انجام میدهد

حالا در پائین ترین سطح توقع برای یک انسان نیازمندیهایش را بخوانید

یک شغل ساده با ماهی حدود دویست هزار تومان

یک صندلی توی یک اتوبوس شرکت واحد

یک اطاق برای تمرین زندگی مستقل

یک همسر

یک یخچال

یک تلویزیون

یک فرش

یک صدم وقت یک تلفن عمومی

احترام باندازه یک انسان

یک پنجم یک پلیس انتظامی

یک پنجم یک عنصر اطلاعاتی

یک درخت و یک متر فضای سبز

پنج سال یک مسافرت

و....

نظر باینکه اولا کارخانه های دارو سازی  دوماً کارخانه های اسباب بازی فروشی  سوماً کارخانه های تولید پوشک و مداد و پاک کن و....ودر مرحله چهارم سازندگان مدارس و دانشگاهها هیچ برنامه ائی برای جوانا ن بالای بیست و سه سال ندارند و بنظر ایشان آدم بیست و سه ساله دیگر از مرحله سود دهی گذشته و بمرحله افزایش هزینه برای حکومت قرار دارد و بعضی ها هم ممکن است دهان داشته باشند و افکار مخالف حکومتی را  در بین مردم فریاد بزنند و موجب تشویش اذهان عمومی بشوند و از طرفی چون  از نظر آماری تعدا د خروجی از دبیرستانها و دانشگاهها بیشتر از نیاز  مملکت است و هزاران دلیل دیگر پس باید کاری کرد

آن کار در مقاله بعدی خواهد آمد

 


فلسفه جدید17

تا افکار آزار دهنده خودم را بیش از این آزرده نکرده اجازه میخواهم  قبل از قوام گرفتن موضوع کمی به پیشنهاد خودم که انشاالله با کارهای فرهنگی و ترقی دانش اجتماعی به آن خواهیم رسید را بنویسم

                                 بهداشت

کلمه ائی واقعی و دم دست هست شاید انتظار این بود که من  یک چیز عجیب و غریب مثل اتوبوس مجانی و آب و برق مفتی را  پیشنهاد میکردم و مردم ساده لوح هم بخاطر نداشتن تجربه و حتی علم ساده محاسبه برای تفریح و امتحان و تنوع دنباله روی پیشنهاد من شده و تازه پس از چند دهه متوجه بشوند که پیشنهادات عجیب و غریب و بخصوص پیشنهاد های اقتصادی و انواع پیشنهادهای ارائه شده با موضوع آزادی و.....تقویت دین و آقائی و سروری همه تنها خواب و خیالهای تعبیر نشده تعدادی عقده ایی هست

نخیر پیشنهاد من جهت مخارج را تقریبا عوض میکند و بجای تحمل مخارج اجباری درمان انتخاب مخارج اختیاری جهت تعمیم بهداشت را جایگزین میکند


فلسفه جدید16

با کمی دقت متوجه شدم که دسترسی به درمان در زمان ما نیازمند پولهای کلان است که معمولا بیشتر اشخاص معمولی قادر به تامین آن نیستند. چند سالی هست که پوشش بیمه ائی نصفه نیمه فشار و بار هزینه ها را از دوش بیماران بر داشته است اما در عین حال واقعا هزینه ها کمر شکن است. حالا جملات اخیر را با دیدگاه خودم معنا میکنم. اولا هیچ اعتراضی به گرانی درمان ندارم و موضوع مقاله من در ارتباط با کل جهان است و در مرزهای ایران توقف ندارد بقول معروف این موضوع  یک مسئله عام و جهانی است حالا:معمولا انسان در حالت عادی بعد از چهل سالگی آهسته آهسته به درمان و دارو نیاز پیدا میکند. انسانهائی که قدرت تامین هزینه ها را ندارند ابتدا آهسته و بعدبسرعت دچار آسیب های کلی شده و میمیرند. باز ماندگان این اشخاص با آگاهی کامل از عدم توانائی متوفی تن به رضا  داده و چند قصه و داستان هم تعریف میکنند که پیش فلان دکتر رفتیم از بیمارستان بهمان استفاده کردیم و.... اما همه بما گفتند دیگر امیدی نیست و او رفت و مارا تنها گذاشت. و به این طریق احساس گناه و کوتاهی که در مورد بیمار خود (البته تحت تاثیر فرهنگ غلط درمان) ظاهرا داشته اند را جبران میکنند

بیماران متوسط با فرض همان مرض مدت بیشتری با مرگ دست بگریبان می مانند و پس از کلی خرج در آستانه افلاس و ورشکستگی تن به مرگ می سپارند

بیماران پولدار و متمکن با قبول مخارج و استفاده از بهترین دارو ها و روشهای درمانی سالهاوارث و مرگ را معطل میگذارند.

تعدادی از این بیماران مبادرت به سفرهای درمانی کرده و استفاده از فن وعلم سایر کشورها را هم امتحان میکنند. معمولا ارٍث خورها از اینهمه ریخت و پاش و خرید داروهای گران با ناراحتی و دلخوری یاد میکنند و برخی این بیماران پس از اعمال جراحی حتی تا بیست سال هم بصورت فلج و نیمه فلج زنده می مانند و کلی هم هزینه پرستار پرداخت میکنند

اطرافیان و فرزندان این گونه بیماران تنها با اتکا به وضع مالی بیمار داستانها از محبت و عشق خود به بیمارراتعریف میکنند و احتمالا علیرغم میل باطنی خودتدامه درمان بیمار خود را واجب و حتمی وحتی حق خود میدانند و ساعتها کنفرانس میدهند که ادرار بیمار را در کدام آزمایشگاه کشت داده اند و خونش را چگونه عوض کرده اند و هزاران صحبت تخصصی از فوت و فن درمان آقا جان یا مامان خانم تعریف میکنند و در پایان هم بمراتب انسانیت و نهایت محبت خود به بیمار داد سخن میدهند و از کسانی که گذاشته اند بیمارشان زودتر راحت شود انتقاد میکنند

حالا تصور بفرمائید که بیمار نه دانشمند بوده نه محقق و نه در تمام طول عمر خود خدمتی به جامعه کرده و مطمئن هستم بسیاری از ایشان حتی کتاب موش و گربه عبید زاکانی را یکبار نخوانده و دست هم به آن نزده اند . چند صباح بیشتر زنده ماندن ایشان چه باز دهی برای اجتماع و مردم و اقتصاد و علم دارد.(ازفرض عمر در دست دیگریست غافل نیستم اما...)یک نیمه آدم با ریخت و قیافه مردگان و یک زندگی انگلی،

 میدانید چرا؟ چون قانون درمان و ذات درمان میتواند یک بام و دوهوا باشد

علم پزشکی میگوید شما باندازه ثروتتان حق حیات دارید.

لذا هیچ بعید نیست که بازماندگان و جوانانِ هر سه نوع بیمار مورد مثال ما دست بهر کاری بزنند تا در پیری زود نمیرند!!! وبرای انواع بیماری های قابل تصور برای خودشان و خانواده اشان مواضع دفاعی آنهم از اسکناس درست میکنند !!!!!!!هیهات

.تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل و چه مصائبی که این بظاهر نیاز منطقی در جوامع بوجود آورده و خواهد آورد

در مقالات بعدی اگر عمری بود شیوه ائی پیشنهاد خواهد شد

اما شما چگونه می اندیشید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟